دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

ما در این سایت به برخی از ریز موضوعات اجتماعی دینی می پردازیم

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

کسوف خداوند

کسوف خورشید گرفتگی است؛ زمانی که مانعی در رسیدن نور مستقیم خورشید به زمین ایجاد می شود. اما مگر خداوند نیز کسوفی دارد؟

این عنوان کتابی است از ماتین بوبر؛ فیلسوف و متأله اتریشی که با درک سالهای جنگ جهانی اول و دوم، به بینشی بسیار عمیق و متعالی از حضور خداوند نایل شد.

از منظر بوبر کسوف خداوند کسوف نور الهی است؛ در واقع چنین است مشخصه برهه ای تاریخی که اینک جهان از سر می گذراند. درست مانند کسوف خورشید که در نفس خورشید تغییری روی نداده بلکه قابلیت قابل از دریافت نور مستقیم آن عاجز گشته است. هر گاه انسان کوشش نماید که در قلمرو تفکر انسانی نیروی خلاقه ای را که از راز نهان پرده برمی دارد، کشف کند، قادر به درک کامل این نیرو نیست. آنچه ضروری است تنها تسلیم و تفویض کل وجودمان به آن حقیقت متعالی یعنی خداوند است. آن کس که از این تفویض امتناع ورزد، در مسؤولیت انسان در وقوع کسوف سهیم است. کسی که به مقام حال نرسیده است حضور الهی را درک نمی کند.


اما مهمترین اثر بوبر کتاب من و تو است؛ کتابی که در آن برای اولین بار از منظر فلسفی و الهیاتی رابطه انسان و خداوند را به شکل من و تو تصویر کرد.

از منظر بوبر تویی که من با آن مواجه می شوم یک شئی مدرک به حواس صرف نیست، مسندالیهی است که من را به اعتبار خود در شناختن و مخاطب ساختن آن تأیید می کند. تو نیز به نوبه خود توسط من مشخص می شود و مخاطب قرار می گیرد. به طوری که من و تو که یکدیگر را مستقیما مخاطب قرار می دهند با پیوندی متقارن به یکدیگر می پیوندند که در عین حفظ فردیت شان آنها را به رابطه زنده ای با یکدیگر مربوط می سازد.

بوبر در سخنرانی خدا و روح انسان می گوید:

کسوف نور الهی را نباید با زوال آن اشتباه کرد، حتی فردایی که بخواهد در این میان حایل شود چه بسا از نگاهداری آن بازماند.

خداوند از ما می خواهد که با آزادی کامل حتی در حالت ناامیدی مفرط رو به سوی او کنیم؛ رو به سوی او کردن در همه حال ممکن است.

(کسوف خداوند:11)


  • ف مریدی

تنافس

راستی تنافس به چه معناست؟

این واژه یکی از واژه های زیبای قرآنی است؛

«خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ»

«مُهر آن از مشک است و پیشدستى‌کنندگان در آن بر یکدیگر پیشدستى مى‌کنند»( مطففین: 26)

تنافس از خانواده نفیس است. در واقع تنافس به معنای سبقت گرفتن در امور و اعمال نفیس و ارزشمند است.

آیات قبل ویژگی های بهشت و نعمت های آن را بر می شمارد، و این آیه با واژه فلیتنافس به معنای ضرورت پیشی گرفتن مؤمنان از یکدیگر در کسب این نعمت هاست. 


نعمت هایی نفیس و ارزشمند


دریافت


  • ف مریدی

در مورد قصه های قرآن در طول تاریخ نکات فراوانی در کتب تفسیری و حتی غیر آن ذکر شده است که شاید بتوان همه آنها را در ذیل یک عقیده جای داد:

قصص قرآن از اقوام گذشته به ویژه از ماجرای انبیای آنان شرح و تبیینی تاریخی به دست می دهد؛ شرح و تبیینی که دارای ارزش واقع نمایی است.

اما اکنون دیدگاه ها در این باره متفاوت است:

شیخ محمد عبده، پایه گذار حرکت تفسیری جدید در دوره معاصر، آغازگر این تفاوت هاست. به عقیده او مهمترین اصل در مورد قصص قرآن رویکرد هدایت محور آنهاست؛ او با پرهیز از هر گونه درازگویی و تفصیل در مورد قصص قرآنی، بر این نکته تأکید کرد که قرآن کتاب هدایت است و همه آیات و سور آن را باید ضرورتا بر محور این اصل تفسیر و درک کرد. علامه طباطبایی نیز در تفسیر به این رویکرد توجه داشته است. از میان مفسران معاصر محمد بن عاشور، مفسر تونسی، صریح تر از دیگران هدایت محور بودن قصص قرآن را دنبال کرده و با روشی مبسوط تر قصه های قرآن را در ویژگی هدایت و عبرت آموزی تعبیر کرده است.

طرفداران رویکرد هدایت محور قصص قرآن به رغم مخالفتی که با رویکرد تاریخ محور به قصص قرآن دارند، عموما بر واقع نمایی قصص وحکایات قرآن از وقایع تاریخی تأکید کرده اند.

با این حال شاید بتوان محمد عبده و شاگردش رشید رضا را از اولین مفسرانی دانست که ضمن قبول رویکرد هدایت محوری قصص قرآنی، به عدم واقع نمایی برخی از قصه های قرآنی اشاراتی داشته اند. این ایده به دست محمد احمد خلف الله بسط و گسترش یافت و به عنوان نظریه ای مستقل عرضه شد. او قصه های قرآن را نوعا ادبی و فنی می داند که حاصل تخیلات و پردازش ذهن نویسنده است. لذا لزوما وجود خارجی ندارد.

علاوه بر آن نظریه تمثیلی و نمادین بودن برخی از قصه های قرآن نیز در میان مفسران سابقه ای دراز دارد؛ که به طور نمونه مجاهد، مفسر معروف قرن دوم، به تمثیلی بودن داستان مسخ اصحاب سبت معتقد بوده است.

اما جابری نظر جدیدی در این باره دارد: او ضمن قبول رویکرد هدایت محور قصص قرآن، ایده قصص قرآن را به مثابه برهان مطرح می سازد. مطابق این نظریه نقش و کارکرد داستان در قرآنعلاوه بر عبرت و هدایت، تأیید و اثبات حقایق و آموزه هایی است که قصه در متن آن بکار رفته است. از این منظر بیان پراکنده بخش های مختلف از یک قصه دلیلی برای اثبات مضمون و پیام همان آیاتی است که قصه در آن قرار گرفته است.

الجابری در مورد واقع نمایی قصص قرآن قایل به تفکیک است: او حکایت های عصر نبوی را مطابق با واقع می داند، اما سایر داستان های قرآنی را تنها مطابق مرتکزات ذهنی اعراب آن دوران بر می شمارد. نقل و حکایت هایی که سینه به سینه در میان اعراب منتقل شده و اکنون در قرآن به مثابه دلیل و برهانی برای اقناع اعراب آن دوران به کار می آید.

منبع: رهیافتی به قرآن کریم، محمد عابد الجابری، ترجمه محسن آرمین، نشر نی.


  • ف مریدی