دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

ما در این سایت به برخی از ریز موضوعات اجتماعی دینی می پردازیم

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

تغذیه سالم از منظر قرآن

چندی قبل درباره تغذیه طبیعی یا همان خام گیاهخواری، که در واقع تغذیه اصلی آدمی است، سخن گفتیم.

در عین حال بیان کردیم که این نوع از تغذیه در قرآن نیز آمده است. 

اما اکنون به مورد خاصی از آیات الهی توجه می کنیم که به طور خاص و آشکار به این نوع از تغذیه می پردازد. 

....

اسموتی نوعی نوشیدنی یا عصاره سبر رنگ طبیعی است که بیشتر از میوه ها و گیاهان به دست می آید. در این نوع نوشیدنی از آن جهت که مواد گیاهی به خوبی خورد شده و با یکدیگر مخلوط می شوند ارزش غذایی بالایی دارد. زیرا که قدرت جذب آن به حداکثر می رسد.

....

خدای متعال در سوره عبس از آیه 24 تا 31 غذای اصلی آدمی را توصیف می کند:

انسان باید درباره غذایی که می خورد دقت و اندیشه کند

آب گوارا

حبوبات و دانه ها

انگور و سبزیجات

زیتون و خرما

باغ های مملو از میوه های رنگارنگ

....

موارد مذکر اصل بنای تغذیه طبیعی یا خام گیاهخواری در قرآن کریم است.

با استفاده از ترکیب مناسب و متعادلی از این موارد و خورد و مخلوط کردن آنها می توان به غذایی کامل و لذیذ دست یافت.

غذایی تحت عنوان اسموتی قرآنی

  • ف مریدی

در مورد قصه های قرآن در طول تاریخ نکات فراوانی در کتب تفسیری و حتی غیر آن ذکر شده است که شاید بتوان همه آنها را در ذیل یک عقیده جای داد:

قصص قرآن از اقوام گذشته به ویژه از ماجرای انبیای آنان شرح و تبیینی تاریخی به دست می دهد؛ شرح و تبیینی که دارای ارزش واقع نمایی است.

اما اکنون دیدگاه ها در این باره متفاوت است:

شیخ محمد عبده، پایه گذار حرکت تفسیری جدید در دوره معاصر، آغازگر این تفاوت هاست. به عقیده او مهمترین اصل در مورد قصص قرآن رویکرد هدایت محور آنهاست؛ او با پرهیز از هر گونه درازگویی و تفصیل در مورد قصص قرآنی، بر این نکته تأکید کرد که قرآن کتاب هدایت است و همه آیات و سور آن را باید ضرورتا بر محور این اصل تفسیر و درک کرد. علامه طباطبایی نیز در تفسیر به این رویکرد توجه داشته است. از میان مفسران معاصر محمد بن عاشور، مفسر تونسی، صریح تر از دیگران هدایت محور بودن قصص قرآن را دنبال کرده و با روشی مبسوط تر قصه های قرآن را در ویژگی هدایت و عبرت آموزی تعبیر کرده است.

طرفداران رویکرد هدایت محور قصص قرآن به رغم مخالفتی که با رویکرد تاریخ محور به قصص قرآن دارند، عموما بر واقع نمایی قصص وحکایات قرآن از وقایع تاریخی تأکید کرده اند.

با این حال شاید بتوان محمد عبده و شاگردش رشید رضا را از اولین مفسرانی دانست که ضمن قبول رویکرد هدایت محوری قصص قرآنی، به عدم واقع نمایی برخی از قصه های قرآنی اشاراتی داشته اند. این ایده به دست محمد احمد خلف الله بسط و گسترش یافت و به عنوان نظریه ای مستقل عرضه شد. او قصه های قرآن را نوعا ادبی و فنی می داند که حاصل تخیلات و پردازش ذهن نویسنده است. لذا لزوما وجود خارجی ندارد.

علاوه بر آن نظریه تمثیلی و نمادین بودن برخی از قصه های قرآن نیز در میان مفسران سابقه ای دراز دارد؛ که به طور نمونه مجاهد، مفسر معروف قرن دوم، به تمثیلی بودن داستان مسخ اصحاب سبت معتقد بوده است.

اما جابری نظر جدیدی در این باره دارد: او ضمن قبول رویکرد هدایت محور قصص قرآن، ایده قصص قرآن را به مثابه برهان مطرح می سازد. مطابق این نظریه نقش و کارکرد داستان در قرآنعلاوه بر عبرت و هدایت، تأیید و اثبات حقایق و آموزه هایی است که قصه در متن آن بکار رفته است. از این منظر بیان پراکنده بخش های مختلف از یک قصه دلیلی برای اثبات مضمون و پیام همان آیاتی است که قصه در آن قرار گرفته است.

الجابری در مورد واقع نمایی قصص قرآن قایل به تفکیک است: او حکایت های عصر نبوی را مطابق با واقع می داند، اما سایر داستان های قرآنی را تنها مطابق مرتکزات ذهنی اعراب آن دوران بر می شمارد. نقل و حکایت هایی که سینه به سینه در میان اعراب منتقل شده و اکنون در قرآن به مثابه دلیل و برهانی برای اقناع اعراب آن دوران به کار می آید.

منبع: رهیافتی به قرآن کریم، محمد عابد الجابری، ترجمه محسن آرمین، نشر نی.


  • ف مریدی

یکی از زیباترین فرازهای قرآن نسبت به انبیای الهی در مورد حضرت عیسی ع است:

«عیسی در قرآن»

فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا «29»

پس مریم به سوى او (عیسى) اشاره کرد. گفتند: چگونه با کسى که در گهوراه (و) کودک است سخن بگوییم؟

قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا «30»

(عیسى به سخن آمد و) گفت: منم بنده‌ى خدا، او به من کتاب (آسمانى) داده و مرا پیامبر قرار داده است.

وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا «31»

و هر جا که باشم، خداوند مرا مایه‌ى برکت قرار داده و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.

وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا «32»

و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و (نسبت به مردم) ستمگر و سنگدل قرار نداده است.

وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا «33»

و درود بر من روزى که زاده شدم و روزى که مى‌میرم و روزى که زنده برانگیخته مى‌شوم.


آیات 29 تا 33 سوره مریم معرفی تمام عیاری از عیسی مسیح، به عنوان یکی از فرستادگان الهی و صاحب ارزش های اخلاقی پسندیده است. 

جایگاهی که در این آیات برای مسیح بیان شده منحصربفرد است و در مورد دیگران بکار نرفته است.

این امتیازات برجسته یکی پربرکت بودن وجود او و دیگری سلم و سلام فرستادن او بر خود است.


  • ف مریدی

بنام خداوند زیبا و دوستار زیبایی ها

آری خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد. در عین حال همواره میان ابناء باخرد بشر رسم بوده است که خداوند زن را مظهر جمال خود در دنیا قرار داده است. او زنان را به نحوی چشمگیر زیبا و جذاب آفرید و میل و انگیزه خودنمایی و خودآرایی را به حد اعلای خود در آنان به ودیعه نهاد. بر این اساس خدای مهربان هرگز زنان را از زیبا بودن و آراستن خود نهی و ممانعت ننموده بلکه در حفظ و کمال آن میل زیبا حد و مرزی قرار داد.

 

اکنون سؤال اینجاست که آیا در آیات کریمه قرآن مجید نکته یا کلامی در خصوص زیبایی زنان آمده است یا نه؟

 

آنچه از ظواهر بر می آید آیه ای در خصوص زیبایی زن در قرآن نیامده است؛ این در حالی است که در مورد زیبایی مردی چون حضرت یوسف نکاتی ذکر شده است. با این حال به نظر می رسد خدای متعال نسبت به زیبایی زنان سکوت نکرده و به نحوی از انحاء آن را بیان کرده است. فلذا لازم است با نگاهی دیگر و چشمی تیزتر آیات مربوط به زنان در قرآن کریم بازخوانی شود تا از خلال نکات مربوط به زنان جنبه هایی از زیبایی زنان آشکار گردد.

 

در یک نگاه اجمالی اگر به داستان بلقیس و حضرت سلیمان از یک سو و داستان سیراب کردن گوسفندان حضرت شعیب توسط حضرت موسی نگاهی بیافکنیم به موردی مشترک در مورد زنان دست می یابیم. در هر دوی این موارد یکی آشکار کردن ساق پای بلقیس و دیگری پنهان ماندن ساق های دختران شعیب در حال راه رفتن، از نکات قابل توجهی است که سلیمان و موسی در مواجهه با زنان جوان با آن روبرو می شوند؛ به طوری که در نهایت به ازدواج با آن زنان نیز منجر می شود.

 

قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ «44 نمل»

 

به او (بلقیس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را دید، پنداشت بِرکه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پایش برگرفت، (تا تر نشود. سلیمان به او) گفت: (این جا آبى نیست،) بلکه قصرى از شیشه و بلور صیقلى است. (ملکه‌ى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم کردم و (اکنون) همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آورده‌ام.

 

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ «25 قصص»

 

پس (چیزى نگذشت که) یکى از آن دو (زن) در حالى که با حیا وعفّت راه مى‌رفت به نزد او آمد و گفت: همانا پدرم از شما دعوت مى‌کند تا مزد این‌که براى ما آب دادى به تو بپردازد. پس همین‌که‌موسى به نزد آن پدر پیر (حضرت شعیب) آمد و سرگذشت خود را براى او بازگو کرد، او گفت:

 

نترس، تو از (دست) گروه ستمگران نجات یافتى.

 

گرچه مراد از بیان این دو آیه قطعا بیان زیبایی زن در قرآن نمی باشد، اما از آنجاییکه منجر به پیوند ازدواج گردیده است می تواند نشانه ای از آشکار شدن جذابیت زنانه و کشف آن توسط مردان باشد.

 

این بحث را می توان به موضوع حجاب زنان در جامعه اسلامی پیوند داد؛ در واقع با به رسمیت شناختن ضرورت زیبایی زنان و میل به خودآیی آنان موضوع و معضل بدحجابی در جامعه چگونه قابل طرح و مواجهه است؟

 

 

 

کاش حاکمان و علمایِ ما راهِ دیگری برای محجبه کردنِ زنان انتخاب می کردند و برای قانع کردنِ آنها منطق و زبانِ نورانی تأویل را به کار می گرفتند، نه زبانِ خشکِ قانونِ مجلس را که حاصلِ تراوشاتِ اذهانِ بی نشاط است و راهی به روشنایی ندارد؛ فقط باید است و تحکم.

ماجرا از جایی آغاز می شود که باید بگویم این جماعت صبر ندارند چون صبر ندارند مردم را مخصوصا زنان را ناشکیبا بار آوردند! حال آنکه صبر تنها وسیله برای انسان است هم در شناخت هم در تأویل و در افشایِ زیبایی.

واضح تر بگویم در همه این چند ده سال مشکل این بود که تصمیم گیرانِ فرهنگی در طرح ها و تصمیم ها عجولانه عنصرِ زیبایی را عمدا یا سهوا نادیده گرفتند حال آن که کانونی ترین مساله در این موضوع، زیبایی است و زن مظهرِ زیبایی است که مدام می خواهد با ظهورش عالم را پر کند و اسماءِ جمالیه الهی را  افشا بل متجلی نماید. اما افشایِ عجولانه، کشف و لذتِ کشفِ متعالی را از همه می گیرد، مخصوصا از مرد که ذاتا کارش تأویلِ زن است. موسی را ببینید وقتی سرچاه به دخترانِ شعیب بر می خورد و گوسفندانشان را سیراب می کند موقع رفتن به خانه ی آنها با این که راه را نمی شناسد؛ جلوتر می افتد چون می داند اگر پشتِ سرِ آنها برود ممکن است بی صبری کند و مجالِ کشف را از دست بدهد حال آنکه موسی کمی عجول است برایِ رفتن سمتِ خدا هم می گوید "عجلت الیک رب لترضی". از این رهگذر زن اگر در حجاب باشد نورِ زیبایی اش می تواند مرد را مُسخّر کند، مرد با این نور هدایت شود و زن را تأویل کند و زیبایی اش را بیشتر کشف کند و به منبعِ نور نزدیکتر شود. اما حجاب که می افتد یا دچارِ خدشه می شود؛ کشف و تأویل به ورطه حرمان و عسرت می افتند؛ از همه بدتر عالمِ شهادت مبتذل می شود؛ بالطبع انسان استعدادِ غیب را از دست می دهد.


  • ف مریدی

بسم الله الرحمن الرحیم

«ق والقرآن المجید

بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب»

نام  این گفتار را طبق آنچه در این آیه شریفه آمده است، شیء عجیب گذاشتم؛ هنگامی که قرآن نازل شد برخی از این که از میان خودشان بیم دهنده ای آمده است تعجب کردند و کافران با شنیدن آیات الهی آن را شیء عجیب نامیدند.

گرچه طبق آیات سوره قاف کافران قرآن را شیء عجیب پنداشتند، اما از منظر نویسنده اطلاق شیء عجیب به قرآن زیاد هم گزاف نیست. همه ما در ماه مبارک رمضان خود را به قرائت قرآن ملزم می کنیم؛ الزام به قرائت یک جزء قرآن در هر روز ماه مبارک. اما آیا این قرائت ها همراه با تأمل و تدبر است؟

از منظر نویسنده تربیت و رشد معنوی و اخلاقی بدون تأمل و تدبر، رشدی پایدار و همه جانبه نخواهد بود بلکه در اغلب موارد احساسی و زودگذر است. گرچه خود نیز بارها دچار این تکرارهای طوطی وار و روزمرگی های به ظاهر جذاب بوده ام، با این حال هر از چندگاهی نیم نگاهی به تأمل و تدبر در آموزه ها و باورهای دینی و تربیتی داشته و دارم. گفتار شیء عجیب حاصل یکی از همین موارد است.

دقت و توجه در الفاظ، واژه ها و مفاهیم به کار رفته در آیات الهی، ذهن آدمی را به نکاتی فراتر از آنچه تاکنون اندیشمندان اسلامی در این باره بیان کرده اند رهنمون می سازد و چه بسا کلیدمعانی جدیدی را در اختیار آدمی می گذارد که خود می تواند در رابطه با دیگر آموزه های دینی و یا حتی معضلات فکری بشر کارساز باشد.

از این منظر معتقدم مواردی چند در آیات قرآن کریم وجود دارد که با آنچه ما تاکنون درباره آن می خوانده و می اندیشیده ایم متفاوت است و لازم است در ساعات و ایام ماه مبارک رمضان و نیز پس از آن، بر دقت و تأمل خود در قرائت و اندیشیدن آن بیافزاییم.

«...اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب»( زمر: 18)

«...اینانند که خدایشان هدایت کرده و هم اینانند خردمندان»

از منظر ابن عربی عارف بنام عرفان اسلامی، منظور ازاولوا الالباب کسانی است که به سوی معرفت خوب و خوب تر رهنمون شده اند؛ کسانی که لب و مغز واقعیت که با پوسته آن پنهان شده برای صیانت و نگهداری آن، استخراج می کنند. چون عین واقعیت جز به صورت پنهان و در حجاب واقع نمی شود( ابن عربی، 1391: 31)

  • ف مریدی