دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

ما در این سایت به برخی از ریز موضوعات اجتماعی دینی می پردازیم

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

رمز اصلی سردار دلها کجاست؟


 

شکی نیست که با شهادت سردار سلیمانی انقلاب تازه ای در مردم ایران و نیز ملت های مسلمان پدیدار گشت. انقلابی تقربیا بی سابقه که همه اقشار جامعه را با هر باوری درگیر خود ساخت. انقلابی که دلها را سوزاند و اشک ها را جاری ساخت و انگیزه ای برای تحول در همگان پدید آورد. 

...

انگیزه ای برای خارج شدن از خود

از دنیاپرستی

از خودخواهی

از اسم و رسم و جاه و مال

و در نهایت انگیزه ای برای بیدار شدن از همه غفلت ها ....

زیرا که خود سردار نیز با بیدار شدن از تمامی انواع غفلت ها، برای خدا و در مسیر خدا به راه افتاد.

....

این همان نکته کلیدی در اسلام و همه ادیان الهی است. پیام اصلی تمامی انبیای الهی دعوت به توحید و یکی شدن با خدای متعال است. محتوای همه آموزه های الهی در این است که خدایی وجود دارد و آن خدا یکتاست... پس بندگان خدا با رها کردن همه تعلقات و دلبستگی های پوشالی خود تنها برای خدا و در راه خدا به حرکت درآیید... 

که این همانا نهایت بندگی، خدایی شدن و بالاترین درجه اخلاص است.

  • ف مریدی

رمز اصلی سردار دلها کجاست؟


 

شکی نیست که با شهادت سردار سلیمانی انقلاب تازه ای در مردم ایران و نیز ملت های مسلمان پدیدار گشت. انقلابی تقربیا بی سابقه که همه اقشار جامعه را با هر باوری درگیر خود ساخت. انقلابی که دلها را سوزاند و اشک ها را جاری ساخت و انگیزه ای برای تحول در همگان پدید آورد. 

...

انگیزه ای برای خارج شدن از خود

از دنیاپرستی

از خودخواهی

از اسم و رسم و جاه و مال

و در نهایت انگیزه ای برای بیدار شدن از همه غفلت ها ....

زیرا که خود سردار نیز با بیدار شدن از تمامی انواع غفلت ها، برای خدا و در مسیر خدا به راه افتاد.

....

این همان نکته کلیدی در اسلام و همه ادیان الهی است. پیام اصلی تمامی انبیای الهی دعوت به توحید و یکی شدن با خدای متعال است. محتوای همه آموزه های الهی در این است که خدایی وجود دارد و آن خدا یکتاست... پس بندگان خدا با رها کردن همه تعلقات و دلبستگی های پوشالی خود تنها برای خدا و در راه خدا به حرکت درآیید... 

که این همانا نهایت بندگی، خدایی شدن و بالاترین درجه اخلاص است.

  • ف مریدی

اتوپیا و الهیات اجتماعی

اتوپیا در زبان یونانی به معنای ناکجا آباد است. یعنی جایی که اصلا وجود خارجی ندارد. نوعی خیال پردازی درباره یک نظام اجتماعی آرمانی.

این مفهوم اول بار توسط افلاطون در رساله جمهوری او بیان شده است. در واقع او در این رساله خطوط اصلی مدیریت و سامان دهی یک شهر آرمانی را ترسیم می کند. از منظر افلاطون روح جامعه عدل است و این عدالت است که در کنار حکمت و شجاعت و خویشتن داری فضایل شهر آرمانی را محقق می کند.

تامس مور در قرن شانزدهم برای نخستین بار کتابی تحت عنوان اتوپیا درباره نظام سیاسی مطلوب نگاشته است.

در ادبیات ایران باستان نیز رگه هایی از آرمان شهر خواهی به چشم می خورد. اما بیش از همه در آثار فیلسوف بزرگ ابونصر فارابی اندیشه مدینه فاضله برجسته است. از منظر فارابی مقصود از مدینه فاضله نقش آفرینی آحاد جامعه در راستای تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان است. در کنار فارابی ابن سینا و خواجه طوسی نیز به مدینه فاضله پرداخته اند.

از آنجایی که آرمانشهرخواهی بیشتر با رویکردهای اخلاقی و تربیتی سازگار است، نه با روش های تند و انقلابی، این ایده در مارکسیسم  با نوعی خیال پردازی و خیال بندی برابر دانسته شده است.

 در کناربرخی آموزه های تورات و انجیل که بر وقوع آینده ای روشن و دنیایی پر از عدل و داد دلالت دارند، سنت آگوستین اندیشمند بزرگ مسیحیت کتاب شهر خدا را در این باره نگاشته است. آگوستین از تأثیرگذارترین الهی دانان مسیحیت در ابتدای قرون وسطی است؛ که در واقع از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی است. بر اساس دیدگاه آگوستین در این دنیا جایی برای شهر خدا وجود ندارد و حیات پس از مرگ است که سعادت اخروی مؤمنان را تأمین می کند. در واقع شهر خدا همان جامعه مؤمنان است که همواره در طول تاریخ وجود داشته است. این شهر آسمانی زایران را از روی زمین به خود فرا می خواند و تنها با دعوت به پرستش خدای واحد، نسبت به ملیت ها، نژادها و قوانین این دنیایی کاری ندارد.

حال با این توضیحات این پرسش به ذهن می رسد که آیا ایده اتوپیا یا آرامانشهر خواهی در الهیات اجتماعی امروز چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟


  • ف مریدی

همانطور که از عنوان این اثر برمی آید، اربع و اربعین، این اثر در زیر مجموعه های حدیثی اربعین یا چهل حدیث نویسی قرار دارد. نگارش اربعین، پیشینه ای بس دراز دارد و سنت اربعین نویسی، از قرنهای نخستین تاریخ اسلام آغاز شده است. این سنت، برخاسته از فرمایش پیامبر گرامی اسلام است که فرمود: من حفظ من امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه من امر دینهم، بعثه الله یوم القیامه فقیها عالما؛ هر کس به سود امت من چهل حدیث حفظ کند که در کار دین بدان نیازمندند، خداوند در روز قیامت او را فقیه و دانشمند مبعوث می‌کند. علامه مجلسی بر این عقیده است که حدیث اربعین، به طور مستفیض از طریق خاصه و عامه نقل گردیده و حتی به حد تواتر معنوی هم رسیده است.[1]

ما در این مجموعه حدیثی سعی کردیم ضمن بیان چهل روایت صحیح از اولیای الهی ع ، ابتدای بحث را با جملاتی درخور موضوع از آیات شریفه قرآن کریم مزین کنیم. از این روی آن را اربع و اربعین آیه در مورد کرامت زنان نام گذاشتیم. در واقع با بیان چهار نشانه از قرآن و ذکر چهل روایت از پیشوایان دین، برای اولین بار به موضوع حرمت و کرامت زن به طور مستقل اقدام نمودیم.

در این نوشتار سخن از کرامت زنان در کلام اولیای الهی است. اولین نکته ای که از این عنوان به ذهن می رسد آن است که اساسا کرامت به چه معناست؟ شاید برخی خرده بگیرند که کرامت واژه آشنایی است و نیازی به توضیح ندارد. من به عنوان نویسنده این سطور این ادعا را رد می کنم. زیرا به تجربه دریافته ام که آنانی که بیش از همه دم از ارزش های انسانی می زنند در عمل از همه کم کارترند. زیرا اگر کسی اهل عمل باشد دیگر نیازی به شعار و تبلیغات ندارد. این نکته نیز در مورد زنان و مباحث مربوط به آنان صادق است.

به عنوان نمونه در برخی مراکز مربوط به مطالعات اسلامی زنان، اولین گفتار و آموزه به متقاضیان آموزش در حوزه زنان این جمله است که:

زنان فرودستند...

مگر فرو دستی چیز بدی است...؟

حال باید پرسید که آیا با چنین ادبیات و طرز فکری می توان باور و تعریف درستی از کرامت زنان داشت؟

سید محمد حسین فضل الله از جمله اندیشمندان معاصری است که علی رغم جریان فکری موجود علیه زنان، آثار ارزشمندی در این باره نگاشته است. او در کتاب دنیای زن چنین می نویسد:

زن در روند زندگی نقش انسانی را ایفا می کند که از موضع رنج و احساس و تلاش و پرستاری، زندگی می بخشد و این بخشش او را پایانی نیست. ... اما این انسان مؤنث در زندگی خود پیچیدگی های تاریخی بسیاری را در داد و ستد دیگران با وی و نگرش هایشان به او و ستمی که به انسانیتش روا داشته اند و او را تا حد موجودی غیر مفید فروکاسته اند، از سر گذرانده است. او نقشی جز خدمت گزاری به مرد و فرزندآوری برای او نداشته است، بی آنکه استقلالی درباره زندگی خصوصی خود داشته باشد و بی آنکه بتواند بخواهد یا نخواهد. زیرا او همیشه انسان نارسی بوده که در درجه فرودین و دوم انسانیت جای داشته است( فضل الله،1389: 22).

طبق نظر بسیاری از اندیشمندان حوزه مطالعات زنان، زنان با دور نگاه داشتن از اجتماع و فرهنگ، نه تنها تصویر درستی از خود ندارند بلکه تمامی عرصه های دانش و اندیشه را به مردان سپرده اند. در واقع زنان با دور شده از هویت اصیل خود از مردان می آموزند که چگونه به خود و دنیای اطراف نگریسته و طبق ساختارهای علمی آنان حرکت کنند. این قضیه در مورد آموزه های دینی و تفسیرهای زنانه از احکام و دستورهای الهی مصداق بیشتری دارد. به عنوان نمونه با گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی ایران، مراکز دینی و فرهنگی مربوط به زنان هنوز با اثری تفسیری به قلم زنان مواجه نشده است. کتاب جنس دوم به قلم خانم سیمون دوبوار، بنیادی ترین اثر فمینیستی قرن بیستم شناخته می شود. دوبوار معتقد بود که در جوامع مردسالار نه تنها زن بلکه انسان بودن از منظر مردان تعریف می شود. زن به آن سبب که مرد نیست تبدیل به دیگری می شود؛ یعنی ابژه ای که وجودش را مرد تعریف و تفسیر می کند. از این رو زن همواره تابع مرد است و خود را در مهمترین نهادهای اجتماعی و فرهنگی چون دین، دولت، آموزش و ... دارای نقش ثانوی و موهوم می داند. به عقیده دوبوار زن اگر می خواهد به انسانی واجد اهمیت تبدیل شود و رده بندی مردانه از زن به منزله دیگری را به چالش بکشد، بایستی بندهای جامعه مردسالار را از هم بگسلد و تعریف جدیدی از خود ارایه دهد.

درباره انسان نبودن زن تعابیر پراکنده ای از برخی فلاسفه و ادیبان به چشم می خورد؛ صدرالمتألهین و ملاهادی سبزواری، زن را در ردیف حیوانات به شمار آورده اند. یا ارسطو زن را دارای خلقتی ناقص می دانست. آکویناس فیلسوف مسیحی نیز زن را حیوانی متزلزل دانسته است( علاسوند،1391: 13). این در حالی است که مطالعه و بررسی دقیق تر آثار این اندیشمندان نشان می دهد که این عبارت ها در مبانی نظری و فلسفی خودشان هیچ پشتوانه علمی ندارد.

نگرش فرودستانه به زن تنها ویژه مردان نیست، بلکه بیشتر زنان نیز می پندارند که از نظر انسانی در جایگاه پستی قرار دارند. در جامعه نیز این پندار وجود دارد که زن جنس ضعیف و کم خرد است. این اشتباهات در نگرش مردان و زنان به موضوع زن، حاکی از انحرافی عمیق در اندیشه و عمل اعضای جامعه از اسلام اصیل است.  اولین و آشکارترین پیام الهی در مورد سرشت و گوهره انسانی زنان در ابتدای سوره نساء آمده است: خلقکم من نفس واحده؛ حقیقت و ماهیت زن و مرد یکسان و برابر است. تنها تفاوتی که اسلام میان مردان و زنان قائل است تفاوت در آفرینش بدن های آنهاست؛ گرچه این تفاوت در زندگی مادی آثاری دربر دارد اما هرگز به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. با این حال در گذشته درک نص قرآن و حدیث، تا اندازه زیادی برگرفته از واقعیات اجتماعی حاکم و نیز رسوبات فرهنگ جاهلی و سایر اقوام قدیم، بود، رویکردهای غیر انسانی و زن ستیزانه در آن به وفور شکل گرفت. اما در زمان معاصر و با نگرش نوین به قرآن و سنت، به صورتی بی طرفانه و آزاداندیشانه، به چرخشی مثبت در زمینه اعتراف به انسانیت زن و جایگاه والای او در جامعه اذعان می شود.

از آنجا که انسان در مفهوم قرآنی مشتی از خاک زمین و دمی از روح خداست و جوهر این دم، جان و خردی است که ویژگی انسانی بدو بخشیده است. بنابراین انسان توان مادی دارد که در تکاپوی جسمانی و فعالیت های غریزی او نمود پیدا می کند، و توان معنوی که خرد و احساس و شعور و مانند آن را دربر می گیرد، و زن و مرد در این مورد با هم برابرند( همان: 33).

تاریخ گواهی می دهد که بار پیامبری از سوی خداوند مبعوث شده بانویی ارجمند او را همراهی کرده است؛ بانویی که چه بسا از لطف ازلی پروردگار بهره مند است؛ هاجر در کنار ابراهیم ع، آسیه در کنار موسی ع، مریم در کنار عیسی ع و خدیجه در کنار محمد ص. در حالی که پیامبر اسلام ص در دورانی رسالت خود را آغاز کرد که اعراب جاهلی پست ترین نگاه را به زنان داشتند؛ زن در میان اعراب موجودی وابسته و نگون بخت بود که از تمامی حقوق انسانی، اجتماعی و اقتصادی بی بهره بود. پیامبر اکرم ص برای اعتلای اخلاق و پاسداشت مقام انسانی زنان راهی بس دشوار و سهمگین پیش رو داشت. شاید او کار خود را در کنار ارایه رفتار و گفتار پسندیده، با تکرار این جمله آغاز کرد که:

«محبوب های سه گانه من از دنیای شما زن، عطر و نماز است»[2]

تنها این جمله در میان افکار و باورهای زن ستیز اعراب آن دوران تأثیری شگرف برجای گذارد تا حدی که قرن ها پس از آن، علاوه بر ایجاد شگفتی و تحیر، دستمایه نگاه هنرمندانه  و ذوقی عارفان و مفسران قرار گرفت. بسیاری از آنان با ارایه تفاسیر نمادین و رمزگونه، در پی علت یابی محبوبیت زنان از منظر پیامبر خدا ص برآمدند و حتی برخی دیگر نیز با زبان شکوه و گلایه آن را از شأن و مقام نبوت دور دانستند. در این میان از منظر ابن عربی قضیه به نحو دیگری است: آنگاه خدا زنان را برای او دوست داشتنی کرد و او نیز ایشان را به سبب عنایت الهی به آنان دوست می داشت. در واقع وی زنان را بدان سبب دوست می داشت که خدا ایشان را برای او دوست داشتنی کرده بود.[3]

ابن عربی بر خلاف سایر عرفا، در آثار خود ترتیب ضبط اولیه حدیث را به کار برده است؛ در واقع سایر عرفا که در ضبط حدیث نساء را بعد از کلمه طیب قرار داده اند، هنوز دارای رگمایه هایی از دیدگاه منفی تصوف نسبت به زن بوده اند. از منظر ابن عربی محبت خداوند به آدم شبیه محبت آدم به حواست؛ بنابراین آدم در عشق به حوا از خداوند سرمشق گرفت. پس عشق روحانی مرد به زن در واقع همان عشق وی به رب خود است. همین گونه زن آینه یا مظهری است که مرد در آن صورت الهی خود را می بیند. حوا آدم را به شناخت نفس خود و از آن رهگذر به معرفت ربش راهبرست، پس حوا یا توسعا هر زن دیگر، می تواند واسطه بین عارف و خدا باشد.[4]

یکی دیگر از وجوهی که بر عظمت جایگاه زن در اسلام اشاره دارد، رحامت زنان است؛ در واقع خالقیت با تمام شؤون و ساحات آن اختصاص به خداوند دارد. از آنجا که زن محل ظهور خالقیت و رحامت است پس به عنوان مظهر اسم الرحمن، بنیان گذار رحامت در میان انسان ها محسوب می شود. در آموزه های دینی موضوع رحامت اهمیت و ضرورتی ویژه دارد به طوری که قطع رحامت در کنار فساد در زمین قرار گرفته است( صادقی ارزگانی، 1389: 122). امام خمینی در این باره می فرماید:

یک شب مادر نسبت به فرزندش از سال ها عمر پدر متعهد ارزنده تر است، تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانی مادر، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین است. خداوند تبارک و تعالی قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آمیخته آنگونه که وصف آن را کسی نتوان کرد به شناخت کسی جز مادران درنیاید و این رحمت لایزال است ...( خمینی، 1371: 47)

از این جهت است که مولوی این جمله را به پیامبر ص منسوب کرده است:

«انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل»

«مردان عاقل و خردمند مغلوب زنان و مردان جاهل و تندخو غالب بر آنها هستند»( مولانا، مثنوی معنوی، دفتر اول: 110)

گرچه تصور غالب و حاکم بر اندیشه مردسالاری ممکن است این کلام را نپذیرد و بلافاصله آن را مردود بداند، اما نکته قابل توجه آن است که لطف، محبت و رقت قلب وصف انسانی است که در عاقلان بیشتر وجود دارد، لذا زمینه ای را در مردان عاقل فراهم می سازد که مقام زن را در نظام خلقت به خوبی درک کنند و او را مظهر برتر جمال و کمال محبوب حقیقی بیابند و در نتیجه مغلوب و دلباخته او گردند( صادقی ارزگانی، 1389: 119).

یکی از ساحت های انسان شناسی شناخت کرامت الهی انسان است. کرامت انسان ریشه قرآنی دارد و شاید بتوان گفت که در اسلام بیش از هر آیین دیگری بدان اهمیت داده و پرداخته است. کرامت معانی متعددی دارد: امور عجیب و شگفت انگیز، بزرگی و سخاوت، سرافراز و ارجمندی و عزت. اما مراد ما از کرامت الهی انسان آن است که خدای متعال انسان را در مقایسه با موجودات دیگر برتری های فراوان بخشیده و او را تا مقام جانشینی خود در زمین ارج نهاده است. به عنوان نمونه از منظر بعضی اندیشمندان مسلمان[5]، تبارک الله گفتن خداوند بر خود در خلقت انسان حکایت از شرافت این مخلوق دارد( صادقی ارزگانی، 1389: 82).

از سوی دیگر خدای متعال عالم را به گونه ای آفرید که مسخر و تحت تسلط آدمی قرار گیرد، تا در سایه این تسخیر بتواند از بیشترین مواهب الهی بهترین استفاده را ببرد. این امتیاز تنها از آن انسان است و هیچ موجود دیگری در آن با او شریک نیست.

ذات اقدس الهی نخست سفره جهان آفرینش را پهن کرد و سپس مهمان را دعوت نمود... خداوند نخست مائده و مأدبه را آماده کرد و سپس خلیفه خود را آفرید و او را به عنوان مهمان بر سر آن مائده پرنعمت و رنگین فراخواند( جوادی آملی، 1386: 219).

سخن در مورد کرامت الهی انسان فراوان است بطوری که عمده سخن در مورد کرامت اکتسابی انسان و مسیری است که او در راه رسیدن به کمال خود و بهره وری از موهبت های موجود، می پیماید. اما آنچه اهمیت دارد این است که تمام ابناء بشر از هر قوم و نژاد و طایفه و آیینی که باشند برخوردار از کرامت ذاتی انسانی هستند. کرامتی که زن و مرد نیز در آن کاملا یکسان و برابر، و دارای اهمیت و درخور توجه اند.

همه آحاد انسانی اعم از زن و مرد می توانند به بالاترین تکامل معنوی دست یابند و پیمودن مدارج کمال روحانی تنها مخصوص مردان نیست؛ زیرا مرد یا زن بودن از ویژگی های جسمی است و رسیدن به کمال معنوی در گرو جنسیت نیست تا در بین دو جنس تفاوتی پدید آید. در این باره تعبیر عطار نیشابوری بسیار زیباست:

اینجا که این قوم هستند، همه نیست توحیدند. وجود من و تو کی ماند تا به زن و مرد چه رسد؟[6]

 

 

 



[1] . دانشنامه جهان اسلام، مدخل "چهل حدیث" از سید مصطفى احمدزاده، بازیابی: 1392.

[2] . محمدباقر مجلسی،بحارالانوار، بیروت،1403، ج80، ص 16.

[3] . مهری، زینی، 1391، راهزن عقل و دین، ص 140.

[4] . اکبر افراسیاب پور، زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، تهران: طهوری، 1380، ص 182. راهزن عقل و دین، ص 137.

[5] . امام خمینی، تقریرات فلسفه.

[6] . عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، ج1، ص59. مهری زینی، زن در نظرگاه عارفان، ص253.


  • ف مریدی