دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

ما در این سایت به برخی از ریز موضوعات اجتماعی دینی می پردازیم

اگر دینداری از منظر ابن عربی اتصاف به اسمای الهی است

و اسمای الهی طیف وسیعی از صفات کمالیه و جمالیه را در بر میگیرد

پس از دل این گونه دینداری نوع خاصی از الهیات اجتماعی بر خواهد خواست که وابسته به اسمای الهی است؛

در واقع آن دسته از اسما و صفات الهی که جنبه جمعی و اجتماعی دارد، عناصر تشکیل دهنده الهیات اجتماعی ابن عربی خواهد بود.

مشهور آن است که اسمای الهی عبارتست از:

الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، اَلفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»

بر این اساس اگر بخواهیم عنوانی بر الهیات اجتماعی ابن عربی برگزینیم

می توانیم آن را الهیات اجتماعی اسمایی بخوانیم.

  • ف مریدی

آیا از میان آراء ابن عربی می توان الگویی برای الهیات اجتماعی ترسیم کرد؟

اگر ابن عربی را به عنوان عارفی بنام در عرفان اسلامی در نظر بگیریم، و اگر عرفان را رویکردی شخصی و خصوصی در آموزه های اسلامی تلقی کنیم

آیا از دل این رویکرد شخصی راهکارهای اجتماعی و جمعی می توان استخراج کرد که بتواند برخی از معضلات جامعه را پاسخ گوید؟

به ظاهر پاسخ منفی است

اما در واقع چنین نیست...


  • ف مریدی

با آنکه ابن عربی از بزرگترین اعضای عرفان اسلامی در سراسر جهان شناخته شده است، اما آراء و نظرات وی در حوزه دین و دینداری در مجامع دینی ایران چندان شهرت و محبوبیتی ندارد.

اینکه علت این نکته چیست و به چه عواملی بر می گردد، اکنون مد نظر ما نیست.

مروری کوتاه بر برخی آراء ابن عربی که از آثار خود او یا آثار ابن عربی شناسان بر می آید نکات بدیع، زیبا و چشمگیری را نصیب انسان می کند؛ به طوری که اگر فرد دغدغه دین و دینداری در سر داشته باشد حتما مرور خود را به مطالعه ای گسترده مبدل خواهد ساخت.

اما دین و دینداری از منظر ابن عربی چیست؟

دین از منظر ابن عربی همان توحید است.

دینداری از منظر ابن عربی اتصاف به اسمای الهی است. گرچه موضوع اسمای الهی خود بحثی پردامنه است اما ابن عربی در آثار خود

از جمله فتوحات مکیه به بسیاری از آنها پرداخته است. البته ویلیام چیتیک نیز به عنوان بزرگترین ابن عربی شناس معاصر، در کتابی مختصر آن را شرح داده است.

در عین حال اسمای الهی از منظر ابن عربی از چند ده مورد تجاوز نمی کند که گل سرسبد و عصاره تمامی آنها اسم اعظم الله است. و در صورتی که بنده ای از بندگان خدا بتواند تعداد یا اکثری از آنها را در خود ایجاد کند به مقام دینداری رسیده است. با این اوصاف ما کجاییم و دیندار واقعی کجاست؟

  • ف مریدی


دین پژوهی چیست؟

دین پژوهی واژه جدیدی است که در سال های اخیر در برخی از فضاهای آموزشی و پژوهشی علوم انسانی مطرح شده است.

این در حالی است که این رشته کلان و عمده هنوز به خوبی معرفی نشده و بسیاری آن را با معارف اسلامی یکی می انگارند.

واقعیت آن است که دین پژوهی تلاشی در جهت فهم اهمیت، خاستگاه و شکل های مختلف دین است که به دو صورت گردآوری اطلاعات و تفسیر نظام مند آن اطلاعات انجام می شود.

در گردآوری اطلاعات مطالعه روان شناختی و تاریخی دین دارای اهمیت است که با رشته های جانبی دیگری چون باستان شناسی، قوم شناسی، زبان شناسی، تاریخ ادبیات و... تکمیل می گردد.

نینیان اسمارت از برجسته ترین محققان دین پژوهی در قرن بیستم است؛ وی با استفاده از روش های تاریخی، زبان شناسی، نقد ادبی، روان شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و... کمبودهای روش شناختی در حوزه دین پژوهی را خاطر نشان کرد و خود به مطالعه دقیق تر تاریخ، خاستگاه و کارکردهای ادیان پرداخت.

ادامه دارد...

  • ف مریدی

بسمه تعالی شآنه

مرکز مطالعات زنان: مرکز مدافعات زنان یا مرکز مخالفات زنان

با اینکه در قرن بیست و یکم از تاریخ بشر بسر می بریم، برخی همچنان گمان می کنند که از عصر پیشامدرن و شاید هم قبل تر از آن عصر فکری حجر زمان زیادی نگذشته است. آنان همچنان به زن همانند عنصری ابزاری و شیء گونه می نگرند و بر این اساس مرکزی تحت عنوان مرکز مطالعات زنان تأسیس می کنند.

با اینکه هنوز بود و نبود این مرکز فرقی به حال وضعیت موجود نمی کند، بلکه به نظر بنده، که اوقاتی از زمان خود را در این مرکز و با برخی مسوولین آن صرف کرده ام، ضررهایی نیز در بر داشته و دارد. در این مرکز آنچه اهمیت اساسی و حیاتی دارد آن است که هر چه به نام فمینیسم یا فمینیست در روی کره خاکی وجود دارد و هر کس که در این راستا، یعنی دفاع از حقوق زنان گام برداشته یا تلاش می کند، می بایستی در اسرع وقت محو و معدوم گردد. در واقع می توان گفت فلسفه اصلی وجودی چنین مرکزی مرکز مخالفات زنان به جای مدافعات زنان است.

بنابر فرموده پیامبر اکرم ص که جز انسان های کریم و بزرگوار زنان را تکریم و تعظیم نمی کنند، با توجه به برخورد افراد نسبت به زنان می توان به بزرگواری یا کوچکواری آنان پی برد...

این همان چیزی است که ما در بسیاری از مراکز آموزشی یا اجرایی من جمله دینی شاهد آن نیستیم؛ هنگامی که یکی از مسوولین مرکزی چون مرکز مطالعات زنان در دوره های آموزشی خود به صراحت به زنان توهین می کند:

و با این جمله که زنان فرودستند ... مگر فرودستی چیز بدی است... اظهار فضل می نمایند

با این حال دیگر توقعی از دیگر سازمان ها شخصیت ها و یا عوام مردم نیست.

 

 

 

 


  • ف مریدی

یک زندگی مسلمانانه واقعی هرگز نمی تواند در جنبه های مختلف زیبا نباشد:

چه در افکار و نیات

چه در گفتار و سخن

و چه در رفتار و اعمال

در هر یک از موارد فوق چنان اموزه های فراوان اسلامی موجود است که به

قول حدیث شناسان رویکرد زیباشناسانه در سبک زندگی اسلامی را به حد تواتر رسانده است.

  • ف مریدی

سبک زندگی اسلامی همانا سبکی زیبا از زندگانی است.

ادامه دارد...

  • ف مریدی

میان دین و روشن بینی ارتباط وثیقی وجود دارد. ارتباطی که اگر در آن روشن بینی بینی حذف گردد بی شک دین به پدیده ای نامبارک تحت عنوان خرافه پرستی تبدیل می شود.

واژه روشن بینی را به جای روشنفکری به کار بردم؛ زیرا متاسفانه در محافل دینی ما واژه روشنفکری معنای خوبی ندارد و تصور بر این است که روشنفکران به نوعی بی دینی مبتلا هستند. در حالی که اصلا چنین نیست و نباید باشد. دلیل مدعای من آن است که اساسا دین و هر آموزه دینی با تغییر، تحول و نوآوری همراه است و اگر قرار باشد تغییری صورت نپذیرد پس آمدن دین را چه سود. دین آمده است تا اوضاع را بهبود بخشد, دین آمده است تا نحوه دیگری از تعقل و رفتار را به ما بیاموزد که بهتر از وضعیت موجود یا وضعیت سابق است.

و این همان روشن بینی یا به عبارتی روشنفکری است.

آنان که مخالف روشنفکری در عرصه دین و شناخت آموزه های دینی اند می بایست در صحت ادعای خود ادله بیاورند؛ ادله ای که بتواند سیره و آموزه های انبیا و اولیای الهی را در طول تاریخ توصیف و تصدیق کند. این در حالی است که تاریخ مشحون از سیره و آموزه هایی از انبیا و اولیای الهی است که در راستای اصلاحات و تغییرات روبه رشد شکل گرفته است.

آیت الله حایری شیرازی را شاید بتوان در زمره یکی از این اولیای الهی قرار داد که با انتقاد از وضعیت موجود در جهت رشد و اصلاح آن گام هایی برداشته است. وی در کتاب تحجرگرایی چنین می فرماید:

استعمار یعنی تعطیلی فکر، نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید بلکه به آن معنی که فرصت ندهند شما فکر کنید...استعمار نو، استعمار رسیدن به جواب قبل از رسیدن به سوال است.



  • ف مریدی

شیعه و پیروی از خلیفه دوم در امور زنان

گرچه در اینجا مقصود و منظور ما از شیعه آراء اصیل و همه جانبه پیروان اهل بیت ع نیست، بلکه به طور خاص رویکرد کلی علمای شیعی خصوصا حوزه علمیه در مورد مباحث مربوط به زنان مطمح نظر است، با این حال آنچه از آراء شیعی غلبه و استیلاء می یابد همین رویکرد خاص برخاسته از حوزه می باشد.

شواهد فراوان و کافی از نگاه و نگرش فرودستانه خلیفه دوم یعنی عمربن خطاب نسبت به زنان وجود دارد؛ شواهدی از دوران قبل و حتی پس از اسلام آوردن او.

در دوران پیش از اسلام یک زن حق مالکیت نداشت. هر مال و ثروتی که به او می رسید به خانواده اش تعلق داشت و بستگان ذکور حق دخل و تصرف در آن را داشتند. اما در مکه که فردگرایی بیش از نقاط دیگر حاکم بود برخی از زنان اشراف توانستند ارث ببرند و مایملک خود را در اختیار گیرند. حضرت خدیجه نمونه ای از این قسم بود.

پیامبر ص در کنار آموزه های قرآنی بسیار کوشید تا جایگاهی قرآنی به زنان بدهد؛ جایگاهی که زنان در مغرب زمین نیز تا قرن نوزدهم از آن محروم بودند. به عنوان نمونه پیامبر ص به آزادی زنان بسیار علاقمند بود؛ اما بسیاری از مردان امت ازجمله یاران نزدیک او، یعنی عمر بن خطاب، به شدت با او مخالفت می کردند.

به عنوان نمونه زنان در لشکرکشی ها در اردوگاه نظامی در حاشیه نبودند و در هر چیزی سهم داشتند. این نوع آزادی که تنها در میان زنان نخبه جزیره العرب رسم بود، خشم عمر را در پی داشت. عمر هنگامی که دخترش عایشه را ،که در خط مقدم در حال قدم زدن بود، مشاهده کرد، بر سر وی فریاد برآورد که شجاعتت تو را بی حیا کرده! اگر دشمن غافلگیرمان کند می دانی چه می شود؟!

ترتیبات زندگی پیامبرص که زنان را در کانون جامعه و امت قرار می داد نگرش جدیدی به زنان مسلمان در خصوص نقش و کارکردشان ارزانی داشت؛ او در خانه به همسرانش اجازه می داد که به راحتی در سیاست دخالت کنند و آرای خود را بیان نمایند در حالی که ظاهرا آنان در خانه ی پدران در این زمینه هیچ حرفی نمی زدند.

از میان همسران پیامبر ص این ام سلمه بود که بلافاصله سخنگوی زنان مدینه شد به طوری که زنان از او خواستند تا از رسول خدا ص این سوال را بپرسد که چرا قرآن به زنان اشاره ای نمی کند؟ ام سلمه این سوال را از پیامبر ص پرسید تا این که پس از چندی آیه 35 سوره احزاب را نازل فرمود.

«همانا خداوند برای همه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باایمان.... مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است»

به عبارت دیگر در اسلام دو جنس مرد و زن با هم برابر و مساوی اند. وقتی زنان این آیات را شنیدند تصمیم گرفتند این دیدگاه را به واقعیتی عینی در زندگی روزانه خود بدل کنند. گرچه به دلایلی آنان در این مسیر چندان موفق نشدند و این مسیر پس از چندی به قهقرا گرایید، اما اصل این قضیه انکار شدنی نیست.

این همان چیزی است که نصر حامد ابو زید در مورد جایگاه زنان در اسلام معتقد است:

اسلام گفتمان برابری و دموکراسی زنان را آغاز نمود و آن را به دست مسلمانان سپرد تا آن را به حد اعلای خود رشد و توسعه دهند...

برای مطالعه بیشتر می توان به کتاب محمد ص پیامبری برای زمانه ما از کرن آرمسترانگ مراجعه کرد.

  • ف مریدی


شیعه و پیروی از خلیفه دوم در امور زنان

بر خلاف ادعای اهل تشیع در پیروی تامه از حضرت رسول ص، این پیروی در مورد امور مربوط به زنان در جامعه اسلامی بیشتر به اعتقادات خلیفه دوم یعنی عمربن خطاب شباهت دارد.

آنچه از تاریخ در مورد سیره حضرت رسول با زنان بر می آید تفاوت فاحشی با آموزه های کنونی شیعه و رفتار جامعه اسلامی با زنان دارد.

ادامه دارد..

 

  • ف مریدی