دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

دین پژوهی

مروری اجمالی بر موضوعات دین

ما در این سایت به برخی از ریز موضوعات اجتماعی دینی می پردازیم

صوفی می خواهد خدا را این جا و اکنون بشناسد. او نمی خواهد مانند دیگران تنها به شیوه انفعالی طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد در هر لحظه از زندگی خویش با جهاد اکبر طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد پیوسته به یاد خدا باشد، و به همین دلیل می خواهد از جنبه بیرونی به جنبه دورنی بگراید.

تصوف به یک معنا درون گرایی در اسلام است. تصوف همان رازورزی یا mysticism است و به رازهای الهی مربوط می شود. این واژه در لاتین به معنای بستن دهان و سکوت است. گذر از جهان صوت به جهان سکوت.

این جاست که تحولی باید صورت بگیرد، زیرا همه ما آشفته هستیم. ما چه متدین چه غیر متدین، ذهنمان آشفته است. نتیجه تصوف توانایی تمرکز و جمع کردن ذهن در مرکز آن است. تمرکز یعنی گرایش به مرکز. بنابراین پیداست که مرکز آن قلب انسان است که عرش رحمان نیز هست و سپس زیستن بر مبنای آن مرکز، فن تصوف است.


در مرکز زیستن عملا زیستن با ذکر و در حضور خداوند در همه اوقات است. آسان ترین راه برای کمال و بالخره قدیس شدن این است که در همه کارها خدا را به یاد داشته باشیم.

ولی این امر دشوارترین راه در جهان نیز هست، زیرا انسان پیوسته در غفلت و آشفتگی به سر می برد.

  • ف مریدی

الهیات مرگ: فریب مرگ

یکی از مسلمات آدمی در طول تاریخ مرگ و پایان حیات او در این عالم است.

گرچه آدمی فطرتا خواستار جاودانگی و حیات ابدی است؛ اما این آرزو حداقل در این جهان مادی میسر نیست.

شاید بهتر باشد بگوییم که تا به حال میسر نشده است.

اما مگر می شود روزی فرا رسد که آدمی بر مرگ خود فایق آید یا آن را تا مدت مدیدی به تعویق بیاندازد؟

چندین دهه از تکنولوژی سرمازیستی می گذرد؛ تکنولوژی که در آن با منجمد نگه داشتن بدن افراد در حال مرگ، امید و آرزوی آنان را برای بازگشت به حیات زنده نگاه می دارد.

گرچه این تکنولوژی همچنان در ابهام قرار دارد و هنوز به نتیجه دلخواه خود نرسیده است، اما شواهدی بدست آمده مبنی بر این که با سرد نگه داشتن مغز افرادی که در حال مرگند، می توان مغز آنان را از مرگ نجات داده و امید بازگشت به زندگی را در آنان افزایش داد.

واضح است که این مطالعات در ابتدای راه است و برای دستیابی به نتایج بیشتر به زمان بیشتری هم نیاز است.

اکنون سؤال این است که اگر یک روزی این فرضیه به نظریه ای علمی تبدیل شود، جایگاه مرگ در الهیات چگونه خواهد بود؟

اگر مرگ از منظر دینی جدا شدن روح از بدن باشد، فریب مرگ یا تعویق آن چه معنایی خواهد داشت؟

آیا می شود روح جدا شده از بدن را باز به بدن برگرداند؟

....




  • ف مریدی

الهیات مجانین یا الهیات دیوانگان چیست؟
مجانین جمع مجنون  به معنای دیوانه، شوریده یا کسی است که عقل سالمی ندارد.
الهیات مجانین به آن دسته از آموزه های دینی اشاره دارد که در مورد افراد مجنون و دیوانه سخن می گوید.
در کتاب مقدس بارها و بارها این واژه بکار رفته و در مورد آن نکاتی ذکر شده است.
در آموزه های اسلامی نیز احکام و قوانین خاصی در مورد دیوانگان وضع شده است. اما به طور معمول تکلیف دینداری از آنان ساقط گردیده است. 
با این حال این موضوع به طور منظم و خاص از سوی اندیشمندان دینی مورد توجه قرار نگرفته و شاید کتاب مستقلی درباره آن نگاشته نشده باشد.
این که دین چه جایگاهی برای مجانین قایل است و در مقابل مجانین چه حس و دیدگاهی درباره خدا و سایر مقدسات دینی دارند؛ مسأله ای اساسی و قابل پرداختن است. 

  • ف مریدی

شاید تا به حال درباره الهیات کودکان چیزی نشنیده باشیم

در حالی که آموزه های دینی اسلام به وفور در مورد کودکان سخن گفته است.

این موضوع به طور منظم و مدون در الهیات جدید مسیحی شکل گرفته و آثاری را به خود اختصاص داده است.

به نظر می رسد الهیات کودکان  دیدگاه دین درباره کودکان و نیز دیدگاه کودکان درباره دین باشد. این که خداوند در آموزه های دینی چه جایگاهی برای کودکان قایل است و درباره آنان چه وظایفی را برشمرده است؟ علاوه بر این کودکان در مورد خدا و آموزه های مقدس چه نگاه و اندیشه ای دارند و دین از منظر آنان چه جایگاهی دارد؟

گرچه آثار درباره وظایف دینی والدین در قبال کودکان فراوان است و اغلب آنها دارای جنبه فقهی و قانونی اند، جای خالی الهیات کودکان، به دو معنای ذکر شده در اندیشه اسلامی، کاملا محسوس است.

به طور نمونه در یکی از آموزه های اسلامی آمده است که:

نماز کودکان زیباترین نماز در نزد پروردگار است.

فرزندپروری و رسیدگی به امور کودکان از بالاترین عبادت هاست.

...

  • ف مریدی

استاد ملکیان در باب رمز موفقیت های علمی و معنوی علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان چنین می گوید:

موفقیت های معنوی علامه بسیار بیشتر از آثار ارزشمند علمی ایشان است. در واقع او از حیث معنوی مقامات بالایی را کسب کرده و فضایل الهی را در خود جمع داشت.

شاید بتوان رمز موفقیت ایشان را در چند جمله خلاصه کرد:
1. علامه تنها به امور ضروری زندگی می پرداخت. و در مورد موارد غیر ضرور به اتلاف وقت و هزینه مایل نبود.
2. او هرگز خود را با دیگران مقایسه نمی کرد. بلکه تنها خود را با خود های گذشته اش می سنجید.
3. علامه معمولا به حرف دیگران توجهی نداشت. و طبق نظر و رأی دیگران زندگی نمی کرد.
4. توحید افعالی در نظر او بسیار بسیار پررنگ بود. در واقع او در پس همه وقایع اراده الهی را می نگریست و خود را مأمور به انجام وظایف می دانست.
رحمت و درود بر روان پاکش که به مقام والای انسانی نائل آمد. 


  • ف مریدی

یکی از برجسته ترین نمونه های اتوپیای اسلامی در اندیشه فیلسوف بزرگ قرن سوم هجری یعنی فارابی شکل گرفته است:

مدینه فاضله

فارابی با بهره گیری از آراء افلاطون، حکومت آسمانی منظور نظر افلاطون را از حیث نظری به وجه عملی نزدیک ساخت.

عنصر اصلی در اتوپیای افلاطون عدالت است که در مدینه فاضله فارابی نیز چشمگیر است. در مدینه فاضله افراد برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی به اجتماع روی می آورند. افراد در این اجتماع، که حاصل عدالت زیبایی همت برادری و تعاون است، یکدیگر را در رسیدن به خوشبختی دو سرا یاری می کنند.

مدیریت و ریاست مدینه فاضله در اختیار کسی است که با کسب فضایل و کمالات انسانی، توانسته با عقل فعال ارتباط برقرار کرده و علوم و معارف را از طریق وحی دریافت نماید. این فرد که همچون فیلسوف همواره حکیمانه عمل می کند، همان نبی یا امام در اندیشه اسلامی است.

چنین اجتماعی مدینه فاضله نامیده می شوند و امت آن که برای رسیدن به سعادت گام برمی دارند، امت فاضل نام دارند. شهر و دیاری که چنین امتی در آن به سر می برند، معموره فاضله و در سطح جهانی معموره ارض است.


  • ف مریدی

تامس مور شخصیت برجسته انگلیسی و متعلق به قرن پانزدهم میلادی است. اتوپیا مهمترین اثر مور است که در آن جامعه ای آرمانی را با جامعه پرشروشور خود مقایسه می کند.

در واقع واژه اتوپیا را تامس مور ساخته است؛ وی در این کتاب همه تلاش خود را بکار برد تا به آن جامعه خیالی سیمایی اصیل ببخشد و این کار را با پرداختن به جزییات و استفاده از ادبیات در مورد ویژگی های آرامانشهر انجام داد. با این حال اتوپیای مور بر خلاف تصور برخی، افسانه بهشت زمینی نیست بلکه بهانه ای است برای خرده گیری از جامعه خویش. 

این کتاب دارای دو بخش است؛ بخش اول در مورد جامعه روزگار مور و نظام عدالت در آن، و بخش دوم به شرح جامعه آرمانی و شیوه زندگانی آن می پردازد. 

این جامعه در جزیره ای جدا شده از یک قاره، که دارای نظام و سازمانی یکسره عقلی و بقاعده است، قرار دارد. لذا از شرور و فسادهای دیگر جوامع در امان است. مور در این کتاب به دقت نظام سیاسی، راه و روش اجتماعی، آداب خوراک و پوشاک و زناشویی و اقتصاد و جنگ آوری و دیگر امور را شرح داده است.

مهمترین ویژگی این جامعه کمونیسم یعنی نفی مالکیت خصوصی است؛ در عین این که خانواده اساس و محور این جامعه است. 

مور در این کتاب با زبانی شوخ و طنز آمیز، با نظر به موضوعات جدیدی چون یوتانازی( آسان میری برای بیماران)، کیفر شناسی، اصلاح نژاد، طلاق، پایه طلا برای پول، حقوق زنان، آموزش دولتی، رواداری دینی( مدارای دینی)، و حتی مسایل زیست بومی بحث خود را پیش برده است.

تامس مور در جایی از کتاب خود درباره لذت چنین می گوید:

از میان همه لذت ها به لذت های روحی روی می کنند و آنها را بیش از همه ارج می نهند. و می اندیشند که این گونه لذت ها از کاربست فضایل برمی آید و از آگاهی به زندگی خوب برمی خیزد.

این است ایده های آنان درباره فضیلت و لذت، و برآنند که خرد بشری اندیشه ای از این حقیقی تر نتواند یافت. مگر آنکه وحی آسمانی ایده ای عالی تر از این به بشر الهام بخشد.

آنان در پیگیری امور عقلی خستگی ناپذیرند... ذهن شان هنگامی که با دانش برانگیخته می شود در کار اختراع هایی که بر آسایش زندگی می افزاید، تیزی شگفتی دارد. 

آنان ورود هر که را که مهارت یا دانشی در باب راه و روش ملتها داشته باشد به کشور خویش خوشامد می گویند. زیرا مشتاقند که بدانند در هر جای دنیا چه می گذرد.

زندانیان جنگی را بنده نمی کنند مگر آنهایی که خود اسیر کرده باشند. فرزندان بندگان را بنده نمی کنند و نیز کسانی که در میان دیگر ملت ها بنده بوده اند.

در این بخش از جهان تنها اینان رسم تک همسری دارند و ازدواجشان تنها با مرگ گسسته می شود. 

در سراسر این جزیره دین های گوناگون است... اما بیشتر آنان و خردمندترین آنان تنها خدایی ناشناخته جاودانی و بیکران را می پرستند. 

اهل یوتوپیا باور دارند که پس از این زندگانی برای گناهکاران کیفری هست و برای نیکوکاران پاداشی.

  • ف مریدی

آزادی بیان در ادیان الهی

امروزه یهودیت، مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان الهی در دسترس شهرت دارند. به طوری که منابع عظیمی از الهیات نیز در این سه مورد شکل گرفته است.

یکی از موضوعات مطرح شده در رابطه با ادیان الهی، جایگاه حقوق بشر در میان آموزه های آنهاست. و یکی از محورهای حقوق بشر حق آزادی بیان است.

آزادی بیان به آزادی عقیده و اندیشه مرتبط است. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی بیان بالاترین آرمان بشری است که می تواند سایر اجزای حقوق بشر را محقق کند. از این منظر موضوع آزادی بیان می تواند سابقه ای به درازای تاریخ اندیشه بشر داشته باشد.

اکنون سؤال این است که آزادی بیان در ادیان پذیرفته شده چه جایگاهی دارد؟

واضح است که همواره آزادی با تعاریف و محدودیت هایی همراه است تا خود مانع تحقق خود نشود. آزادی بیان نیز از این امر مستثنا نیست. لذا قدم اول در آزادی بیان پرهیز از توهین، افترا و تخریب است. 

در انجیل و قرآن خداوند عیسی را کلمه نامیده است.

در انجیل یوحنا چنین می‌خوانیم:

«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود؛ و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر؛ و یحیی بر او شهادت داد و ندا کرده می‌گفت این است آنکه دربارهٔ او گفتیم، آن که بعد از من می‌آید پیش از من شده‌است، زیرا که بر من مقدم بود؛ و از پری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض، زیرا شریعت به وسیله موسی عطا شد، اما فیض و راستی بوسیله عیسی مسیح رسید.»

قرآن نیز در این باره چنین می فرماید:

همانا مسیح، عیسی پسر مریم پیامبر خدا و کلمه اوست( نساء 171).

شاید بتوان از این عبارات دریافت که پیامبر خدا کلام خداست و با داشتن کلام خدا می توان به او نزدیک شد. لذا نسبت به چنین کلامی نمی توان اکراه و اجبار اعمال کرد و اراده آزاد را نادیده انگاشت.

نکته مهم دیگر در مورد جایگاه آزادی بیان در ادیان این است که اساسا آزادی در رسیدن به حقیقت امری ضروری است و هرگز نمی توان کسی را به اجبار و فشار در مورد حقیقت واداشت. آزادی بیان در ادیان الهی همان مباحثه مستدل و باز کردن راه به سوی حقیقت است. 

چنین نگاهی به آزدای بیان نه تنها با کرامت انسانی نیز سازگار است بلکه هیچ منافاتی با حقوق بشر ندارد.

مضوعاتی چون کفر و ارتداد که می بایست در بطن شرایط تاریخی خود بررسی گردد، گرچه بسیار بحث برانگیز بوده اما با اندکی تأمل و بازخوانی آموزه های دینی قابل حل است. 




  • ف مریدی

اتوپیا و الهیات اجتماعی

اتوپیا در زبان یونانی به معنای ناکجا آباد است. یعنی جایی که اصلا وجود خارجی ندارد. نوعی خیال پردازی درباره یک نظام اجتماعی آرمانی.

این مفهوم اول بار توسط افلاطون در رساله جمهوری او بیان شده است. در واقع او در این رساله خطوط اصلی مدیریت و سامان دهی یک شهر آرمانی را ترسیم می کند. از منظر افلاطون روح جامعه عدل است و این عدالت است که در کنار حکمت و شجاعت و خویشتن داری فضایل شهر آرمانی را محقق می کند.

تامس مور در قرن شانزدهم برای نخستین بار کتابی تحت عنوان اتوپیا درباره نظام سیاسی مطلوب نگاشته است.

در ادبیات ایران باستان نیز رگه هایی از آرمان شهر خواهی به چشم می خورد. اما بیش از همه در آثار فیلسوف بزرگ ابونصر فارابی اندیشه مدینه فاضله برجسته است. از منظر فارابی مقصود از مدینه فاضله نقش آفرینی آحاد جامعه در راستای تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان است. در کنار فارابی ابن سینا و خواجه طوسی نیز به مدینه فاضله پرداخته اند.

از آنجایی که آرمانشهرخواهی بیشتر با رویکردهای اخلاقی و تربیتی سازگار است، نه با روش های تند و انقلابی، این ایده در مارکسیسم  با نوعی خیال پردازی و خیال بندی برابر دانسته شده است.

 در کناربرخی آموزه های تورات و انجیل که بر وقوع آینده ای روشن و دنیایی پر از عدل و داد دلالت دارند، سنت آگوستین اندیشمند بزرگ مسیحیت کتاب شهر خدا را در این باره نگاشته است. آگوستین از تأثیرگذارترین الهی دانان مسیحیت در ابتدای قرون وسطی است؛ که در واقع از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی است. بر اساس دیدگاه آگوستین در این دنیا جایی برای شهر خدا وجود ندارد و حیات پس از مرگ است که سعادت اخروی مؤمنان را تأمین می کند. در واقع شهر خدا همان جامعه مؤمنان است که همواره در طول تاریخ وجود داشته است. این شهر آسمانی زایران را از روی زمین به خود فرا می خواند و تنها با دعوت به پرستش خدای واحد، نسبت به ملیت ها، نژادها و قوانین این دنیایی کاری ندارد.

حال با این توضیحات این پرسش به ذهن می رسد که آیا ایده اتوپیا یا آرامانشهر خواهی در الهیات اجتماعی امروز چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟


  • ف مریدی

معنویت و زندگی روزانه

شاید سرراست ترین معنا برای معنویت، معناداری زندگی باشد. از این منظر زندگانی دارای معنا و هدف، معنوی است و زندگی روزمره و سردرگم فاقد معنا و معنویت است.

هرگز معنویت را نمی توان تنها در محدوده نماز و عبادت محصور ساخت؛ بلکه معنویت روحی ماورایی و نامریی حاکم بر کل هستی است.

اگر قرار باشد که روزگار آدمی تنها در پی خوستن، داشتن و انجام دادن خلاصه شود، به سادگی روی سکون و آرامش را نخواهد دید. بلکه در بی قراری مدام گرفتار می شود.

و این همان چیزی است که اکنون و همواره دامان بنی بشر را در چنگال خود نگاه داشته است.

اگر انسان به بودن کنونی خود بیاندیشد، فارغ از همه نقص ها و کمبودها، گوهر حیات معنوی را درخواهد یافت.

و با گسترش افق دید خود، همه تلاش ها و حرکت ها را حقیر و گذرا می یابد؛ و به عبارتی تمامی خواستن، داشتن و انجام دادن ها را، چون تابیدن پیله ای به دور کرم ابریشم، تعبیر و تفسیر می کند.

بودن، یا به عبارتی داراشدن از حیات معنوی، به سازگاری تام و تمام با محیط زندگانی اشاره دارد. کسی می تواند به بودن خود اذعان نماید که توانسته باشد در جهت سازگاری خود با محیط و سایر اجزای آن حرکت کند. در این حرکت خود و هر چه مربوط به خود است کمرنگ و فراموش می گردد و روابط میان اجزا و نگاه کل گرایانه در مرکز قرار می گیرد.

از این منظر بودن تنها به عبادت و نماز و روابط خصوصی با پروردگار خلاصه نمی شود؛ در حالی که تمامی ابعاد و جنبه های زندگانی آدمی را دربر می گیرد.

جرج هربرت در قطعه شعری زیبا در این باره چنین گفته است:

آنکه اتاقی را به پاس آیین تو می روبد، هم آن اتاق و هم عمل را زیبا می سازد.


  • ف مریدی